جدول جو
جدول جو

معنی گوهر کندن - جستجوی لغت در جدول جو

گوهر کندن
(سَ رِ تَ)
به معنی و مرادف گوهر به تیشه شکستن باشد. (از بهار عجم). گوهر از کان برآوردن
لغت نامه دهخدا
گوهر کندن
گوهر از کان برآوردن
تصویری از گوهر کندن
تصویر گوهر کندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ بَ وَ دَ)
قبر برای مرده ساختن. کندن زمین را تا مرده رادر آن نهند. اجداث. اجتداث. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ / کِ دَ)
مخفف گوهر کندن. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ شُ دَ)
شکافتن و تراشیدن کوه، گشادن وساختن راهی یا برآوردن صورت و نقشی را:
مرا زین کوه کندن حاصل این بود
نشد کارم میسر مشکل این بود.
نظامی.
به گرد عالم از فرهاد رنجور
حدیث کوه کندن گشت مشهور.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ وَ دَ)
دفن کردن مرده را. به خاک سپردن مرده: نصر سیار بر واصل عمرو نماز کرده اندر سراپردۀ خویش گور کردش. (تاریخ بخارای نرشخی ص 73).
- به گور کردن، گور کردن. به خاک سپردن: و او را (مروان را) به دمشق به گور کردند. (تاریخ سیستان ص 106). سر عبدالرحمن به مصر به گور کردند و جثۀ او به رخد. (تاریخ سیستان). و امیرالمؤمنین مأمون فرمان یافت به روم... و آنجا به گور کردند او را. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ بُ کَ / کِ دَ)
شوی اختیار کردن. زن مردی شدن. دختری به شوی رفتن
لغت نامه دهخدا
(سَدَ دَ)
حمل کردن گوهر. گوهرکشی، مجازاً اشک فراهم کردن گریستن را:
بی چراغ روی او ای دیده تر مژگان مکن
روز ما بی او سیاه است و تو گوهر میکشی.
ملاقاسم مشهدی (از بهار عجم).
- گوهر در چیزی کشیدن، گوهر در رشته کشیدن. (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مهر کندن
تصویر مهر کندن
کندن نام و نقش بر روی مهر حکاکی کردن روی مهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورکندن
تصویر گورکندن
کندن قبر برای مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهر کندن
تصویر نهر کندن
جوی کندن تجن کندن
فرهنگ لغت هوشیار
شکافتن و تراشیدن کوه، گشادن و ساختن راهی یا بر آوردن صورت و نقشی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر کنی
تصویر گوهر کنی
عمل و شغل گوهر کن
فرهنگ لغت هوشیار
دفن کردن مرده را: نصر سیار برو اصل عمرو نماز کرده اندر سراپرده خویش گور کردش. یا به گور کردن، دفن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر کشیدن
تصویر گوهر کشیدن
حمل کردن گوهر، اشک فراهم کردن برای گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر بندی
تصویر گوهر بندی
گوهر بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهر کردن
تصویر شوهر کردن
بشوهری پذیرفتن زن مردی را به عقد نکاح مردی در آمدن (دختر یا زن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر کندن
تصویر گهر کندن
گوهر از کان برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر کن
تصویر گوهر کن
استخراج کننده گوهر از معدن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون آوردن مغز گردوی تازه با چاقو
فرهنگ گویش مازندرانی